رسانه تاب آوری و سلامت روان
رسانه تاب آوری و سلامت روان: رسانه های جمعی تأثیر زیادی بر انتظارات ما از خانواده، والدین و فرزندان دارند و معیارهایی را برای شیوه زندگی، محبت، عبادت و جامعه ما ایجاد می کنند. به عبارت ساده، ما واقعیت را بر حسب تجربه خودمان می بینیم که تحت تأثیر گروه های اولیه (خانواده و دوستان) است.
رسانه و سلامت روان “قسمت اول”
رسانه تاب آوری و سلامت روان
ترجمه: مرسده نژاد ابراهیم؛ روانشناس
در هند، مردم به طور فزاینده ای از فناوری رسانه های جدید (مانند تلفن های هوشمند، تبلت ها، لپ تاپ ها و رایانه های رومیزی برای دسترسی به اینترنت) استفاده می کنند.
با افزایش فرکانس پیام های متنی، ایمیل، وبلاگ، و همچنین دسترسی به وب سایت های شبکه های اجتماعی (مانند فیس بوک، توییتر، واتساپ، اینستاگرام و غیره) برای تجارت، سرگرمی، و ارتباط با خانواده و دوستان و کسب اطلاعات همزمان در مورد رویدادهای ملی و جهانی از دیگر منابع سنتی رسانههای جمعی (مانند تلویزیون، روزنامه، مجلات، کتابها، فیلمها، رادیو و غیره).
رسانه های جمعی تأثیر زیادی بر انتظارات ما از خانواده، والدین و فرزندان دارند و معیارهایی را برای شیوه زندگی، محبت، عبادت و جامعه ما ایجاد می کنند. به عبارت ساده، ما واقعیت را بر حسب تجربه خودمان می بینیم که تحت تأثیر گروه های اولیه (خانواده و دوستان) است.
گروه های ثانویه (مدرسه، مؤسسات مذهبی و دولت)، و رسانه های جمعی هستند.
در حالی که تأثیر گروه اولیه در حال کاهش است و گروه های ثانویه محدود به زمان هستند، تأثیر رسانه های جمعی در حال افزایش است زیرا این یک امر ثابت فراگیر و دائمی در زندگی ما است.
نفوذ رسانه های جمعی زمانی افزایش می یابد که تعداد و قدرت تاثیر سایر منابع کاهش یابد. رسانه های جمعی به عنوان عوامل اجتماعی ایفای نقش می کنند که به ساخت و تداوم ادراکات و رفتارهای آموخته شده کمک می کنند.
رسانه های جمعی که به عنوان یک منبع مرکزی اطلاعات عمل می کنند، زیرا نه تنها نگرش ها و ارزش های عمومی را منعکس می کنند، بلکه در شکل دادن به آنها نیز مشارکت دارند.
تأثیرات رسانه های جمعی به دلیل برنامه های خبری و سرگرمی تا حدی غیرعمدی است. با این حال، رسانه ها نیز این کار را عمداً برای سود پولی (از طریق تبلیغات)، دستیابی به منافع اجتماعی (برنامه های حمایت شده)، یا اهداف سیاسی (اخبار مغرضانه یا «پرداخت») انجام می دهند.
رسانه ها در شکستن باورهای غلط و افسانه ها در مورد همجنس گرایی، جذام و اچ آی وی/ایدز نقش داشته اند. امید است که بتواند همین کار را برای اختلالات روانپزشکی نیز انجام دهد.
رسانه ها و انگ بیماری روانی
رسانه ها از طریق تصاویر اغراق آمیز، نادرست و خنده دار به انگ بیماری روانی کمک می کنند، آنها برای به تصویر کشیدن افراد مبتلا به اختلالات روانپزشکی و همچنین ارائه اطلاعات نادرست در مورد بیماری روانی دو نظریه ارتباط جمعی، نظریه تزکیه، و نظریه یادگیری اجتماعی در کنار هم کار می کنند تا بر ساخت و تداوم انگ بیماری روانی تأثیر بگذارند.
نظریه تزکیه پیشنهاد میکند که کسانی که زمان بیشتری را صرف «زندگی» در دنیای مجازی تلویزیون میکنند، ممکن است «دنیای واقعی» را بر اساس تصاویر، اصول، و تصاویری که روی صفحهنمایش کوچک به تصویر کشیده میشوند، درک کنند. افرادی که زمان زیادی را صرف تماشای تلویزیون می کنند، احتمالاً جهان بینی تلویزیونی از بیماری روانی را در نظر می گیرند.
نظریه یادگیری اجتماعی نشان می دهد که یادگیری نه تنها از طریق تجربه مستقیم بلکه از طریق مشاهده نیز حاصل می شود. مردم در مورد رفتارها و همچنین قراردادهای اجتماعی مانند قوانین اسفاده از تلویزیون دانش کسب می کنند. تلویزیون قراردادهای اجتماعی را در مورد نحوه درمان افراد مبتلا به اختلالات روانی آموزش می دهد یا تقویت می کند.
در غیاب تجربه واقعی زتدگی با افراد مبتلا به بیماری روانی، افراد برای برداشت خود از افراد مبتلا به بیماری های روانی به رسانه ها تکیه می کنند.
متأسفانه رسانهها به طور مداوم افراد مبتلا به بیماری روانی را خشن، قاتل، غیرقابل پیشبینی و خود را مقصر وضعیتشان معرفی میکنند، اغراقهای فاحش و نادرست از واقعیت و کاملاً نادرست هستند.
تعریف رسانه های جمعی از افراد مبتلا به اختلالات روانی اینطور است: جمعیتی که افراد مبتلا به اختلالات روانپزشکی غیرقابل کنترل و خطرناک هستند و باید از آنها ترسید و از آنها اجتناب کرد.
تحقیقات نشان داده است که دیدگاه منفی نسبت به افراد مبتلا به بیماری روانی با زمان صرف شده برای تماشای تلویزیون نسبت مستقیم دارد.
بینندگان عادی در مقایسه با کسانی که برای مدت بسیار کوتاهی تلویزیون تماشا می کنند، دیدگاه های منفی بیشتری دارند.