سفارش تبلیغ
صبا ویژن

رسانه تاب آوری Resilience Media

مددکاری اجتماعی در زمان جنگ: اولین گام حیاتی و رویکردهای جامع

مددکاری اجتماعی در زمان جنگ: اولین گام حیاتی و رویکردهای جامع

هر آنچه درباره مددکاری اجتماعی در زمان جنگ لازم است بدانید

فهرست عناوین این مطلب [نمایش]

مددکاری اجتماعی در زمان جنگ: اولین گام حیاتی و رویکردهای جامع

پژوهشگر: دکتر جواد طلسچی یکتا «بنیانگذار رسانه تاب آوری ایران»

مقدمه: تعریف مددکاری اجتماعی زمان جنگ و اهمیت آن

مددکاری اجتماعی در زمان جنگ یک حوزه حیاتی و پیچیده است که فراتر از چارچوب‌های سنتی کمک‌رسانی در زمان صلح عمل می‌کند. این حرفه به طور مستقیم با نیازهای تشدید شده و مشکلات پیچیده افراد و جوامع درگیر در منازعات مسلحانه سروکار دارد.1 نقش مددکاران اجتماعی در این محیط‌ها شامل رسیدگی به نیازهای اولیه، حمایت از حقوق شهروندانی که ممکن است در طول جنگ تغییر کرده باشند، و بازسازی سیستم‌های حمایتی جامعه‌محور می‌شود.1 مددکاران اجتماعی فعالانه در تحقق حقوقی که ممکن است در طول جنگ تغییر کرده باشند، مداخله می‌کنند و همچنین سیستم‌های حمایتی سنتی و جامعه‌محور را احیا می‌نمایند. این اقدامات نه تنها شامل حمایت از خانواده‌ها و افراد در سطح خرد می‌شود، بلکه به تقویت سیستم‌های غیررسمی حمایت اجتماعی در سطح میانی جامعه و حتی سیستم‌های نهادینه شده در سطح کلان نیز می‌پردازد.1

برخلاف تصور رایج که مددکاری اجتماعی را حرفه‌ای با تمرکز محلی می‌داند، در زمان جنگ، این حرفه باید مسائل با دامنه جهانی را نیز در نظر بگیرد، چرا که مشکلات محلی مانند فقر تحت تأثیر عوامل جهانی قرار می‌گیرند.2 این دیدگاه گسترده، مددکاران اجتماعی را قادر می‌سازد تا ریشه‌های عمیق‌تر مشکلات را درک کرده و به راه‌حل‌های پایدارتری دست یابند. هدف نهایی مددکاری اجتماعی در این زمینه، کمک به ایجاد یک نظم جهانی است که منابع تنش و خشونت مسلحانه را از بین ببرد و به رفع نیازهای اساسی انسان، دستیابی به عدالت و حل و فصل مسالمت‌آمیز اختلافات کمک کند.2 این رویکرد، مددکاری اجتماعی را به یک نیروی فعال در جهت صلح و ثبات جهانی تبدیل می‌کند.

این گزارش به بررسی جامع مددکاری اجتماعی در زمان جنگ می‌پردازد و بر شناسایی و تشریح “اولین گام حیاتی” در این زمینه تأکید دارد. این گام اولیه، پایه و اساس هرگونه مداخله مؤثر و اخلاقی در محیط‌های جنگی است. در ادامه، به تفصیل به چالش‌های منحصر به فرد، چارچوب‌های اخلاقی، رویکردهای نظری، پروتکل‌های ایمنی و درس‌های آموخته شده از تاریخ خواهیم پرداخت تا تصویری جامع از این حوزه حیاتی ارائه دهیم.

درک اینکه مددکاری اجتماعی در زمان جنگ صرفاً یک “واکنش” به بحران نیست، بلکه یک “مداخله تخصصی و پویا” است، از اهمیت بالایی برخوردار است. این حرفه نیازمند درک عمیق از پویایی‌های درگیری، تغییرات حقوقی، و ظرفیت‌های جامعه‌محور است. مددکاری اجتماعی در جنگ، به دلیل ماهیت پیچیده نیازها، تغییرات مداوم در حقوق افراد و جوامع، و دامنه گسترده مشکلات از سطح محلی تا جهانی، نمی‌تواند صرفاً به عنوان یک فعالیت خیریه یا واکنشی منفعلانه عمل کند. این حوزه فراتر از پاسخ به نیازهای فردی است و شامل تلاش برای تغییرات سیستمی و ساختاری نیز می‌شود. این پویایی و ظرفیت برای توسعه، مددکاری اجتماعی زمان جنگ را به یک حوزه مداخله استراتژیک و حیاتی تبدیل می‌کند که نه تنها به رنج‌های فوری پاسخ می‌دهد، بلکه به دنبال ایجاد تغییرات پایدار و عمیق‌تر در نظم اجتماعی و حقوقی است. این دوره از درگیری‌ها، در واقع، فرصت‌هایی را برای توسعه حرفه‌ای مددکاران اجتماعی فراهم می‌آورد و به آن‌ها امکان می‌دهد تا استراتژی‌های نوآورانه‌ای را برای مقاومت سازنده در برابر محرومیت‌های نهادی به کار گیرند.1

بخش اول: درک محیط جنگی و چالش‌های مددکاری اجتماعی

ویژگی‌های مناطق جنگی و تأثیر آن بر نیازهای انسانی

مناطق جنگی با مجموعه‌ای خاص از نهادها و انتظارات تعریف می‌شوند که بر رفتار غیرنظامیان و مبارزان تأثیر می‌گذارند و به آن “نظم اجتماعی زمان جنگ” گفته می‌شود.3 این نظم می‌تواند بر اساس وجود یک “قرارداد اجتماعی” ضمنی بین گروه مسلح و ساکنان محلی متفاوت باشد. حتی اگر این قرارداد لزوماً بر رضایت غیرنظامیان تکیه نداشته باشد، وجود قوانین رفتاری روشن و قابل پیش‌بینی را نشان می‌دهد که امکان پیش‌بینی‌پذیری را فراهم می‌آورد.3 در چنین محیطی، تعامل بین مبارزان و بازیگران محلی، از جمله غیرنظامیان، مقامات دولتی و سازمان‌های غیردولتی، بر نهادهایی که امور غیرنظامی را تنظیم می‌کنند، تأثیر می‌گذارد و شکل جدیدی از نظم محلی را ایجاد می‌کند.3

درگیری‌های مسلحانه و بلایای طبیعی نه تنها آسیب‌های فیزیکی، بلکه رنج‌های روانی و اجتماعی عمده‌ای را نیز به همراه دارند که سلامت روان و رفاه طولانی‌مدت جمعیت‌های آسیب‌دیده را تضعیف می‌کند.4 این رنج‌ها شامل غم، ترس، اضطراب، احساس گناه، شرم و ناامیدی است که توانایی افراد برای مقابله را بیش از حد تحت فشار قرار می‌دهد.5 ساختارهای اجتماعی جامعه، مانند سیستم‌های خانواده گسترده و شبکه‌های غیررسمی، ممکن است در هم بشکنند و مشکلات اجتماعی و روانی را تشدید کنند.5 علاوه بر این، استرس طولانی‌مدت می‌تواند به رشد کودک آسیب برساند و خطر مشکلات جسمی یا روانی را در آینده افزایش دهد.